تقلای من برای چیست
حال که به اینجا رسیده ام هیچ سوالی با من نیست
که با آن بتوانم ادامه دهم
همانند قبلم که آن گونه بودن که این گونه می خواستم
و
اکنون هیچ جز نگاه
.
.
.
پنجره پر از آرامش است برایم
و هر آنچه می گذرد
مصداق ندانم کاری هایم می شود برای پشیمانی
.
وقت بازی با لغات تمام شده است
وقت نهار است و انتظار
وقت احساس غرور است و رهایی
اما
هنوز وقتی لبخند می زنم
نا خود آگاه تب می کنم