Wednesday, April 18, 2012

تب

تقلای من برای چیست
حال که به اینجا رسیده ام هیچ سوالی با من نیست
که با آن بتوانم ادامه دهم
همانند قبلم که آن گونه بودن که این گونه می خواستم
 و 
اکنون هیچ جز نگاه

.
.
.

پنجره پر از آرامش است برایم
و هر آنچه می گذرد 
مصداق ندانم کاری هایم می شود برای پشیمانی
.
وقت بازی با لغات تمام شده است
وقت نهار است و انتظار

وقت احساس غرور است و رهایی
اما
هنوز  وقتی لبخند می زنم
نا خود آگاه تب می کنم