Tuesday, May 26, 2015

رفتن ات



هر رفتنی مرگی است
لحظه مرگی های من نیز می گذرد
سخت
سرد
.
.
عقل 

با شکوه ترین مجلس ترحیم
.
.

 واقعیت

خوش صدای ترین قاری قبرستان

Monday, May 11, 2015

درد اتاقی ۱۱


نگاه انتزاعی تو راه فهمیدم
شعر بود و خط بود و معنای واقعیت کلمات

تصویر سازنده ذهن خود بودم که تو آن شدی و بیشتر گوشت کردم

انسان خود، خودش را می گوید
و آدمیت و حضور و تقلای بقا
رنج ها و 
سر خوشی
.
.
.
خطوط ممتدِ نفس حبس در سینه
بازدم رنگ
لکه های جا به جای احساس من از تو که در اطرافم سرخوشی
و زبانی که هیچگاه کاملش نفمیدیم
 و 
 این شد انسان و گوشت  و 
از بن چه مفتخرانه کر  



Friday, May 1, 2015

درد اتاقی-۲


چقدر با احتیاط  آمدی
چقدر ملاحظه
چه- قدر- 
شبیه لطفی
شبیه همه کسانی که خوبان چه زود می میرند
شبیه عکس همه کسانی که تا نفهمی زنده ای
 شبیه همه کسانی که همه از دستشان خسته اند و آنان می خندند
شبیه دوست خوب قابل اعتماد

شبیه پیاده روی تنها

شبیه انچه می خواستی باشی ، انسان
.
.
.
.
.
شبیه خوانش دزدانه شعر 
در جمعه زود تعطیل
وقتی همه خوابند