ببین ای سگ صفتِ دوپا
سگ، صفت عاشقانه ای است به تو
نه دشنام یا ترحم
سگ ، وفاست
اما تو گاز می گیری و جای گازت هار می شود
و جای هارت کنده می شود
من یک پا می شوم
من انسان یک پا می شوم
میان مزرعه
و
تو مراقب من
مبادا کلاغ ها بیایند و چشمانم را عمیق تر نکنند
چشم عمیق
یعنی
عمق نگاه
کلاغ یعنی شک
یعنی شکاف
کلاغ یعنی از بالا فرو می نشیند
روی شانه ام
تا عمق انسانی ام را بکاود
.
پس تو ای سگ صفتِ دوست داشتنی
ای منِ دوپا
ای آب بزاقِ هارت
که نشانه جان است نه دلیل ترک
که مرغانه مرا یک پا می کند
که بیشتر فکر کنم
پارس کن
پارس کن
پارس کن
این صدای سگان ، شنیدنی تر از همه عطر های گران خیابان پنجم است 
.



من اگر نخواهم با روزهای خدا صبوری کنم چه می شود ؟
ReplyDeleteنمی دانی چه قدر دلم گرفته
سه ساعت است عقربه ها اسیر یک اند
حالا من با این همه مرده ی سیاه چه کنم ؟
این جا همه چیز مرده
صندلی ، میز، اینه ، ستاره ، پنجره ، دیوار
حتی درای درون قاب و ماهی های درون آب
و من که از همه مرده ترم
اگر باور نمی کنی پاورچین و ساده کنارم بیا
و ببین که بوی کافور می دهم
شهریار خیلی باهات حال میکنم
ReplyDeleteفقط حیف که خیلی کم تو درد اتاقی هستی
خواهش و تقاضا
بیشتر باش